الینا هدیه روشن خدا

جشن دندونی

1392/4/22 23:20
نویسنده : مامان
136 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه 23 خرداد بابا ما رو برد تهران. اولش رفتیم خونه خالش سفره ابوالفضل بعد هم رفتیم خونه مامانی. خیلی دیر شده بود و شما خوابت میومد. خواب

مامانی سورپرایزمون کرده بود و برات آش دندونی پخته بود. ولی از اونجایی که شما خیلی خسته بودی تا مامانی میزو بچینه لباساتو عوض کردی که آماده خواب بشی.

 

 

 

 

خاله فرح هم اومده بود. ما هم سریع یه عکس ازت گرفتیم و همه کادوهاشونو بهت دادن که بری بخوابی. ولی یهویی خواب از سرت پرید و تا ١٢ شب بیدار بودی. نیشخند

آشش خیلی خوشمزه بود. دست مامانی درد نکنه. در حالی که طبق رسم و رسومات مامانی نباید این کارو میکرد، برای اینکه دندون شما بی خاطره نمونه این زحمتو کشید. ما هم خوردیم و لذت بریدم. تازه کلی هم سورپرایز شدیم. خوشمزه

 

روز بعدش ناهار خونه خاله فریماه دعوت بودیم. خاله که شب قبل نتونسته بود بیاد کادوی دندونتو داد. یه عروسک موزیکال خیلی خوشگل که میشه توی ماشین هم بستش. دست گلش درد نکنه. لبخند

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)