الینا هدیه روشن خدا

دریا

1393/8/2 22:02
نویسنده : مامان
259 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین جمعه شهریور ماه من و شما و بابا ناهارمون رو برداشتیم و رفتیم کنار دریا. شما و بابا رفتین توی آب  و حسابی بازی کردین. بعدش نوبت شن بازی شد. اولش از اینکه دستات شنی میشد ناراحت میشدی و با اکراه بازی میکردی ولی کم کم به بازی مسلط شدی و لذت بردی. با خوشحالی روی بابا شن میریختی تا مثل یکی از آدمای کنار دریا زیر شن بخوابه!

متاسفانه وقتی با دریا آشنا شدی که دیگه هوا رو به سردیه. امسال سرمون شلوغ بود و فقط دو بار تونستیم ببریمت دریا. ولی توی بازیهات با خیالت میری دریا و از روی زمین خونه مثلا شن برمیداری و روی من و بابا میریزی.

ایشالا سال دیگه وقتی هوا گرم شد از این نعمت خوب خدا بیشتر استفاده مبکنیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)