الینا هدیه روشن خدا

آلرژی

1392/2/1 21:57
نویسنده : مامان
100 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم دختر نازم الینای زیبایم

این روزها مامان به خاطر آلرژی شما رژیم داره و غذاهاش محدود شده. داشتن رژیم هر چند سخته ولی عشق دختر دلبندم آن را آسان میسازد. تنها لحظاتی که دوباره َعلایم آلرژی شما ظاهر میشود یا ناراحتی ات را میبینم دلگیر میشوم.

گاهی نا امید میشوم و احساس خستگی میکنم اما باز احساساتم را جمع و جور میکنم و به زندگی می اندیشم. بعد عذاب وجدان میگیرم که نکند به خاطر خستگی هایم خوب به شما رسیدگی نکرده باشم. به اندازه کافی بازی نکرده باشم. نمیخواهم نمیخواهم هیچ کوتاهی در حقت بکنم. ولی غیر ممکن است. چرا که من نیز یک انسانم.

قدرتم محدود است. خسته میشوم، جسمم، روحم همه خسته میشوند و آنوقت نمیتوانم به اندازه یک دختر کوچولوی با نشاط بازی کنم. نمیتوانم به اندازه کافی برای او شعر بخوانم و برقصم و بالا و پایین بپرم.

حال میفهمم که چه انتظارات بی جایی از والدینم داشتم. آنها خیلی از من بهتر بودند. آنچه را میدانستند بی کم و کاست بدون خستگی برایم انجام داده اند. اما من چیزهایی را میدانستم که انجام ندادم.

عمل کردن به همه آنچه میدانی دشوار است.

بعنوان مثال میخواستم برایت کتاب بخوانم ولی شما کتابهایت را از من میگرفتی و میخوردی میخواستم از فلش کارت استفاده کنم همین وضع بود. میخواستم برنامه بزرگتر ها را از تلویزیون نبینی ولی شما تمام روز بیدار بودی و من گاهی از این سکوت تکراری خسته میشدم و احساس افسردگی میکردم و بناچار تلویزیون هم روشن میکردم. میخواستم فقط سی دی های مخصوص خودت را روزی یک بار ببینی ولی گاهی برای اینکه غذا بخورم یا به کارهای ضروری برسم مجبور بودم چند بار در روز سی دی بگذارم.

گاهی هم تنهایی و دوری از مامانی و بابایی و خاله ها و دایی اذیتم میکنه و زندگی در یه شهر کوچیک بدون هیچ دوستی و امکاناتی آزارم میده و باعث دلتنگیم میشه و کم حوصلم میکنه.

بعضی شبها از اینکه وقتی در طول روز خیلی بهانه گیری کردی و یک لحظه بدون من را تحمل نکردی ناراحت بودم و دلم میخواست زودتر بخوابی عذاب وجدان میگیرم.

خوب که فکر میکنم میبینم من هم حق دارم ولی نمیدانم گناه دختر معصومم چیست که شرایط زندگی من اینگونه است؟

خدایا به من آرامش و به دخترم سلامتی و شادابی عطا کن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)