الینا هدیه روشن خدا

واکسن چهار ماهگی

1391/10/18 18:00
نویسنده : مامان
117 بازدید
اشتراک گذاری
دیروز شما واکسن چهارماهگیتو زدی. انقدر خانم بودی که نگو مثل بچگیهای مامان که وقتی آمپول میزد گریه نمیکرد. فقط یه لحظه یه ناله کردی و تموم شد.

 

قبل از رفتن بهت استانینوفن دادم. چهار ساعت بعدش که دیدم تب نداری خواستم صبر کنم تا شش ساعت. ولی یهویی شما گریه هات شروع شد. گریه میکردی و جیغ میزدی. جای واکسنت درد نداشت تب هم نداشتی. برا همین فکر کردم استخون درد داری و استامینوفن بهت دادم. ده دقیقه بعد آروم شدی و خوابیدی.

شب هم عمه عاطفه و بچه هاش با مادر جون و پدر جون اومدن اینجا.

تازگیا یعنی از یه شب قبل اینکه بریم تهران که رفته بودیم مهمونی متوجه شدم از شلوغی و سر و صدا خوشت نمیاد. اینجور موقع ها کلافه میشی و نق میزنی و هر چی هم خوابت بیاد نمیخوابی. بابا میگه ارثیه. دیشب هم همینجور کلافه شده بودی. وقتی رفتن آروم شدی و با بابا بازی کردی و شیر خوردی خوابیدی فرشته کوچولوی من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)