الینا هدیه روشن خدا

غلت زدن الینا

1391/10/4 7:14
نویسنده : مامان
121 بازدید
اشتراک گذاری
دیشب مهمونی بودیم و شما خیلی دیر خوابیدی. من هم سر درد شدیدی داشتم. شما رو آوردم روی تخت کنار خودم که با هم بخوابیم. چند لحظه رفتم آشپزخونه، وقتی برگشتم دیدم شما به پهلو خوابیدی. از بابا پرسیدم گفت خودت چرخیدی. این اتفاق قبلا هم افتاده بود. نکته اش بعد از اینه. کنارت که خوابیدم کم کم چرخیدی و تقریبا دمر خوابیدی. حالت خوابیدنت خیلی شبیه خوابیدن بابا بود. برایم جالب بود که خیلی نرم و بدون تلاش دمر شدی.

 

من هم با همه خستگی و سر درد پا شدم دوربینو آوردم و از شما عکس گرفتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)