الینا هدیه روشن خدا

اولین شب یلدا با الینا

1391/10/2 23:02
نویسنده : مامان
122 بازدید
اشتراک گذاری
شب یلدا تولد بابایی هم هست. هر سال من از اینکه تهران نیستم و نمیتونم یلدا رو در کنار خانوادم جشن بگیرم خیلی ناراحتم. ولی امسال تحملش راحت تر بود. چون شما رو دارم گل خوشبوی من.

 

بابایی خیلی ناراحت بود که امشب همه جمعند و ما نیستیم. دلشون برای ما تنگ شده، صبحش زنگ زدن و خواستن که ما هم مهمون اونا باشیم و هر جور که دوست داریم خوش بگذرونیم. مامانی میگفت بابایی حتی گریه هم کرده. ما هم از قبل قرار بود بریم خونه پدر جون. شب بدی نبود ولی خاص هم نبود. ایشالا که سال دیگه ما هم شب یلدا رو در کنار بقیه جشن بگیریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)