هفته اول
سه شنبه پنجمین روز زندگیت از صبح حال نداشتی و چشماتو به زور باز میکردی. فکر کنم شیرم کم بود و قند خونت اومده بود پایین.خیلی گریه کردم. بالاخره شب بهت یه ذره قنداب دادم تا جون گرفتی و تونستی شیر بخوری. فرداش بند نافت افتاد.
رفلکس مورو (حرکات غیر ارادی دست وپا) ی زیادی داشتی و من با قنداق فرنگی ملایم میبستمت. ولی از پنجشنبه دیگه این کارو نکردم. حرکات دستت کمی کمتر شده بود و وقتی که بسته بود عصبی میشدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی