الینا هدیه روشن خدا

این روزها 2

1392/6/8 16:32
نویسنده : مامان
116 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم قرار شد که وصف این روزهاتو در یه پست جداگانه بنویسم. الان میخوام به قولم عمل کنم.

این روزها دوست داری به من و بابا غذا بدی. به عروسک ها هم غذا میدی و حتی گاهی به اشیا مثلا صندلی با گوشی تلفن!! خنده

حتی الکی هم بازی میکنی و از روی زمین مثلا غذا برمیداری و دستتو دراز میکنی که ما بخوریم. قربون دخترم برم که هنوز یه سالش نشده خاله بازی رو شروع کرده. ماچ

 چیزایی که بلدی بگی: بابا که بعضی وقتا مگی آبا، آب به، به به ، بای بای، آگی (دالی)، گی (این)، آپَ (هاپو)، بوپ (قبلا به توپ میگفتی حالا به تاب هم میگی و بعضی وقتا از خواب که بیدار میشی تا سر راه تاب بازی نکنی از اتاقت بیرون نمیای) ، اینگی (این چیه یا کیه و شاید چیزای دیگه ای هم باشه که الان یادم نیست.

اما همه اینا رو هر وقت که عشقت بکشه میگی و در حال عادی بیشتر حرفاتو با آوَ میزنی.

اولین بار دو سه ماه پیش بود که میخواستی بگی آرین گفتی آوَ . بعد از اون مامانو آوَ صدا کردی و کم کم همه چی شد آوَ. الان آوَ هم اسمه، هم فعله، هم صفته، خلاصه اینکه همه حرفاتو با همین یه کلمه میزنی. نیشخند

یه مدتی حدود دو هفته به جای حرف زدن جیغ میزدی که فهمیدیم همه نی نی ها یه دوره اینجوری میشن. دکترا میگن چون نمیتونن حرف بزنن عصبی میشن و جیغ میزنن.

شبها قبل از خواب حتما باید یه دل سیر تو اتاق مامان و بابا بازی کنی. دوست داری بری روی تخت و وایسی پشت پنجره، بیرون رو نگاه کنی. یه وقتایی دلم میگیره که دل کوچولوی دخترم به چه چیزای کوچیکی خوشه. ما که کوچیک بودیم  حیاطی بود و باغچه ای. اما حالا کودک من وقتی از پنجره بیرونو نگاه میکنه ساختمون میبینه و ساختمون. ناراحت

 

میخوام یه خرده از شیطنت هات بگم ولی نمیدونم از کجاش بگم.

از رفتن توی شومینه؟ سینه خیز رفتن از زیر مبلها که خودتو برسونی به بوفه؟ انداختن صندلی؟ رفتن توی ماشین لباسشویی؟ بالا رفتن از کشوی آشپزخونه؟ روزی هزار باری که وسایل کشو رو میریزی بیرون؟

نمیدونم از کجا بگم. فقط چند تا عکس میذارم در ادامه مطلب.

 

 

اینم چند تا عکس از شیطنتهای الینا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)