الینا هدیه روشن خدا

الو الو

1392/4/28 15:33
نویسنده : مامان
142 بازدید
اشتراک گذاری

روزی که رفتیم سفره خونه خاله ی بابا شما حسابی نانای کردی و دیگه دو دستی نانای میکردی. کم کم پاهاتم تکون میدادی و خلاصه رقاصی شده بودی برای خودت. اما یهویی رقصو گذاشتی کنار.

به جاش کار جدیدی یاد گرفتی و کنترل تلویزیون،‌گوشی،‌یا حتی دست خالیتو میگیری دم گوشت و یه چیزی شبیه الو میگی. گاهی تا با یکی تلفنی صحبت نکنی کوتاه نمیای و دست از الو گفتن برنمیداری. به من زنگ بزن

گاهی انقدر پشت هم حرف میزنی که کسی که اونور خطه ذوق زده میشه. خنده

 

البته کارکرد اصلی کنترل ها رو بلدی و اونا رو جلوی تی وی میگیری. حتی کنترل کولر رو بعد از دو روز تشخیص دادی و اونو جلوی کولر میگیری.

توی دالی بازی هم پیشرفت کردی. هر چیزی که دم دستت باشه مثل بالش، لباس یا عروسک یا حتی دستات رو جلوی چشمای خودت یا من میگیری و دالی بازی میکنی. 

حالا دیگه وقتی دی وی دی های بیبی انیشتین رو میبینی کارهاشونو تکرار میکنی.

یه روزایی میخواستم بنویسم که وقتی هنگام نماز دخترم با گوشه چادرم بازی میکند دلم قنج میرود. ولی حالا باید بنویسم که دیگه نمیتونم راحت نماز بخونم. تا به سجده میروم به سویم میایی و از سر و کولم بالا میروی. خندهگاهی در جای سجده میشینی و گاهی مجبور میشوم میان نماز شما را بغل کنم و جایی بنشانم. نمیدانم در اینصورت نمازهایم چه حکمی دارد ولی امیدوارم که بازی و خوش گذرانی در لحظات نماز خوندن مامان و بابا موجب علاقمندی شما به نماز بشه.

خلاصه هر روز شیطون تر میشی و هر جا میریم باید همش دنبالت باشیم که بلایی سر خودت نیاری یا خونه مردم خرابکاری نکنی. ولی عزیز دلم من عاشق این شیطنت هات هستم. هر چند گاهی خسته میشم اما اینها نشانه ذکاوت و شادابی دختر گلمه و من ازشون لذت میبرم. قلب

شاید خیلی از کارهاتو ننوشته باشم چرا که انقدر این روزها پیشرفتهات زیاده که ممکنه از قلم بیفته.

فقط یه نکته ذکرش مهمه که اگه از این به بعد میبینی عکسات کم شده برا اینه که تا دوربینو میبینی به شکارش میای و نمیذاری ازت عکس یا فیلم بگیریم. عینک

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)