الینا و بابا
جمعه هفته پیش الینا خانم ما نمیخوابید. من و بابا هم خیلی خوابمون میومد. سر آخر بابا میخواست بره برای ناهار کباب بگیره شما رو هم گذاشت توی کالسکه و برد که من بخوابم. ولی حتی نتونستم دراز بکشم. بعد از ۵ ماه اولین بار بود ه ازم دور میشدی. یه چیزی گم کرده بودم. خودمو با کار خونه سرگرم کردم تا شما بیاین.
اما به شما و بابا خوش گذشته بود. انقدر بیرون رفتنو دوست داری که اصلا یادت نبود مامان نیست. به هر حال این اولین بیرون رفتن دختر ناز ما با باباش بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی